ابتکار جالب یک کشاورز در راهپیمایی امروز.
برخیز که فجر انقلاب است امروز / بیگانه صفت خانه خراب است امروز
هر توطئه و نقشه که دشمن بکشد / از لطف خدا نقش بر آب است امروز
۲۲ بهمن سالروز پیروزی انقلاب اسلام مبارک باد
نشان منافق سه چيز است : 1 - سخن به دروغ بگويد . 2 - از وعده تخلف كند .3 - در امانت خيانت نمايد . (تحف العقول ص 316)
کسی که نماز را از وقتش تأخیر بیندازد، (فردای قیامت) به شفاعت من نخواهد رسید. (محاسن ص 80) از نفرين مظلوم بپرهيز زيرا وي به دعا حق خويش را از خدا ميخواهد و خدا حق را از حق دار دريغ نمي دارد . (نهج الفصاحه ص 161 ، ح 35) هرکسی به سخنِ سخنرانی گوش دهد, او را پرستش کرده است. پس اگر او(سخن گوینده) از خدا سخن بگوید, (شنونده) خدا را پرستیده است و اگر از زبان ابلیس سخن بگوید, ابلیس را عبادت کرده است.
ای محمد(ص) ای رسول بهترین کردارها
حسن خلقت شهره در اخلاقها, رفتارها
در بیانت بند می آید زبان ناطقان
قامت مدحت کجا و خلعت گفتارها
بال رفتن تا حریمت را ندارد این قلم
قاب قوسینت کجا و مرغک پندارها
طفل ابجد خوان تو سلمان سیصد ساله است
استوار مکتب ایثار تو عمارها
تا نفس داریم و تا خورشید می تابد به خاک
دل به عشق بی زوالت می کند اقرارها
پای بوسی تو عزت داده ما را اینچنین
گل نباشد کس نمی آید سراغ خارها
کی رود از خاطرم یادت که در روز ازل
کنده اند اسم تو را بر سنگ دل حجار ها
داغ تو در سینه ی ما هست چون خاک توییم
لاله کی روییده در آغوش شوره زارها
گل که منسوب تو گردد رنگ و بویش می دهند
شاهد حرفم گلاب و شیشه ی عطارها
وقت رزمت آنچنانی که میان کارزار
رو به تو آرند وقت خستگی کرارها
ای که با خون دلت پرورده ایی اسلام را
چشم واکن که نهالت داده اکنون بارها
سنگ می خوردی و می گفتی که ایمان آورید
کس ندیده از رسولی اینچنین ایثارها
با عیادت از کسی که بارها آزرده ات
روح ایمان را دمیدی بر دل بیمارها
ای ابوذر پنج چیز را قبل از پنج چیز غنیمت شمار: جوانی را پیش از پیری سلامتی را پیش از بیماری ثروت را پیش از نیازمندی فراغت را پیش از اشتغال و زندگی را پیش از مرگ (وسائل الشیعه , جلد 1, ص114, ح285)
خدا و فرشتگان او بر پیامبر اسلام درود می فرستند شما هم ای کسانی که ایمان آورده اید بر او صلوات بفرستید و آن طور که باید تسلیم شوید. احزاب-56
مردى به رسول خدا صلى الله عليه و آله (السلام عليك ) گفت ، حضرت در جواب فرمودند: (و عليك السلام و رحمة الله ). ديگرى آمد و گفت : (السلام عليك و رحمة الله و بركاته ). سومى آمد و عرض كرد: (السلام عليك و رحمة الله و بركاته ). حضرت فرمودند: (عليك ). آن مرد عرض كرد: جواب مرا كم فرمودى ، مگر دستور خداى تعالى نيست ، و اگر به شما درود گفتند به بهترين وجه پاسخ دهيد؟ حضرت فرمودند: تو براى من جاى پاسخ بهتر گفتن باقى نگذاشتى ، ناگزير من همانند سلام تو جواب گفتم.
شخصى (یهودى ) آمد خدمت رسول اکرم (ص ) و مدعى شد که من از شما طلبکار هستم و الان در همین کوچه هم بایستى طلب مرا بدهید.
پیامبر فرمودند: اولا که شما از من طلبکار نیستید، ثانیا اجازه بدهید که من بروم منزل و پول براى شما بیاورم . پول همراه من در حال حاضر نیست .
مرد یهودى گفت : یک قدم نمى گذارم از اینجا بردارید. هر چه پیامبر (ص ) با او نرمش نشان دادند، او بیشتر خشونت نشان مى داد تا آنجا که عبا و رداى پیامبر را گرفت و دور گردن پیچید و کشید، که اثر قرمزى آن ، در گردن مبارک پیامبر بجاى ماند و حضرت مى خواستند به مسجد بروند. مسلمین دیدند یک یهودى جلو رسول الله (ص ) را گرفته است . مسلمین خواستند او را کنار بزنند و احیانا او را کتک بزنند. حضرت فرمود: نه من خودم مى دانم با رفیقم چه بکنم . شما کارى نداشته باشید آنقدر نرمش نشان دادند که مرد یهودى اسلام آورده و در همان جا شهادتین را به زبان جارى کرد. و گفت : اشهد ان لا اله الا الله و اشهد انک رسول الله . شما با چنین قدرتى که دارید، این همه تحمل مى کنید. و این تحمل یک انسان عادى نیست . و شما مسلما از جانب خداوند مبعوث شده اید.
رسول خدا صلى الله عليه و آله در مسجد نشسته بودند كه مردى وارد شد و آن حضرت به احترام او از جاى خويش برخاست . مرد گفت : اى رسول خدا! جاى گسترده و وسيع است . آن حضرت فرمود: اين از حقوق مسلمان بر مسلمان ديگر است كه چون وى را براى نشستن نزديك خويش ديد، براى او جابجا شود.
قافله چندين ساعت راه رفته بود.آثار خستگى در سواران و در مركبها پديد گشته بود.همينكه به منزلى رسيدند كه آنجا آبى بود،قافله فرود آمد.رسول اكرم نيز كه همراه قافله بود شتر خويش را خوابانيد و پياده شد.قبل از همه چيز،همه در فكر بودند كه خود را به آب برسانند و مقدمات نماز را فراهم كنند. رسول اكرم بعد از آنكه پياده شد،به آن سو كه آب بود روان شد،ولى بعد از آنكه مقدارى رفت،بدون آنكه با احدى سخنى بگويد به طرف مركب خويش بازگشت. اصحاب و ياران باتعجب با خود مىگفتند آيا اينجا را براى فرودآمدن نپسنديده است و مىخواهد فرمان حركت بدهد؟چشمها مراقب و گوشها منتظر شنيدن فرمان بود.تعجب جمعيت هنگامى زياد شد كه ديدند همينكه به شتر خويش رسيد، زانوبند را برداشت و زانوهاى شتر را بست و دومرتبه به سوى مقصد اولى خويش روان شد. فريادها از اطراف بلند شد:«اى رسول خدا!چرا ما را فرمان ندادى كه اين كار را برايت بكنيم،و به خودت زحمت دادى و برگشتى؟ما كه با كمال افتخار براى انجام اين خدمت آماده بوديم.». در جواب آنها فرمود:«هرگز از ديگران در كارهاى خود كمك نخواهيد،و به
ديگران اتكا نكنيد ولو براى يك قطعه چوب مسواك باشد.» (1)
(1) لا يستعن احدكم من غيره ولو بقضمة من سواك.كحل البصرمحدث قمى،صفحهء 96.
.: Weblog Themes By Pichak :.